• ۱۴۰۳ شنبه ۱ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5868 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۹ مهر

خدانگهدار سيد عزيز

محمد سميع‌پور

«انگشتر مادرم را فروختم/ براي تفنگ/ كيف پول من گرو است/ براي تفنگ، زباني كه با آن درس خوانديم/ كتاب‌هايي كه مي‌خوانيم/ شعرهايي كه حفظ كرديم/ ارزش يك درهم ندارد/ جلوِ تفنگ/ مي‌خواهم مانند مردان زندگي كنم يا بميرم»
اين شعر را نزار قباني پس از شكست اعراب در جنگ ۱۹۶۷ سرود و ام‌كلثوم خواننده مشهور عرب آن را به ترانه‌اي جانسوز و مرثيه‌اي براي شكست اعراب در برابر اسراييل تبديل كرد. شكست در جنگ‌هاي شش روزه طعم تلخ تحقير را به اعراب چشاند و ايده عادي‌سازي روابط اعراب با اسراييل هم از دل همين تحقير بيرون آمد راهي جز سازش با اسراييل شكست‌ناپذير باقي نمانده بود تا اينكه در سال ۲۰۰۰ تصوير سيدي جوان با ريش مشكي و عباي قهوه‌اي در همه تلويزيون‌ها منتشر شد. نيروهاي تحت فرمان اين سيد باعث شدند اسراييل از جنوب لبنان عقب‌نشيني كند. اين سيد كاري كرده بود كه ارتش‌هاي مشترك عربي و قهرمانان مشهور جهان عرب نظير جمال عبدالناصر در انجام آن ناكام مانده بودند. شكست سال ۲۰۰۰ كه هيچ‌گاه آن‌طور كه بايد و شايد به آن پرداخته نشد يك شكست بي‌سابقه بود. با وجود گذشت بيش از ۲۴ سال هنوز هم مقامات نظامي و سياسي اسراييلي از آن روز به عنوان يك شكست بزرگ و نااميد‌كننده ياد مي‌كنند. مارتين ون كريفيلد، پژوهشگر نظامي و تاريخ‌نويس اسراييلي در رابطه باشكست سال ۲۰۰۰ مي‌نويسد: «اين اولين‌بار است كه اسراييل در جنگ شكست مي‌خورد. ما در جنگي شكست خورديم كه 23 سال قبل خود آن را آغاز كرديم. به همين دليل وضعيت الان اسراييل مثل وضعيت امريكايي‌ها در ويتنام و روس‌ها در افغانستان است كه نتوانستند در برابر مقاومت مردمي كاري از پيش ببرند.» 

  سيد حسن نصرالله پس از اين پيروزي در يك سخنراني بر اساس آيات قرآن با صداي رسا اعلام كرد: اسراييل از خانه عنكبوت سست‌تر است.
شش سال بعد در تابستان ۲۰۰۶ در حالي كه اسراييل مدعي بود به زودي در بيروت سيد حسن نصرالله را محاكمه و به ‌دار خواهد كشيد، شكستي ديگر از سيد مقاومت را با گوشت و پوست و استخوان چشيد، ۳۳ روز نبرد بي‌پايان و حمله همه‌جانبه اسراييل به جنوب لبنان بدون هيچ دستاورد نظامي به پايان رسيد. اين اولين‌بار بود كه ارتش رژيم صهيونيستي به كشوري عربي حمله مي‌كرد و بدون اشغال حتي يك روستا مجبور به ترك آن كشور مي‌شد. شكست در جنگ ۳۳ روزه براي اسراييل تا حدي سنگين بود كه براي اولين‌بار فرماندهان ارتش اسراييل همديگر را به خيانت متهم كردند در حالي كه تا پيش از اين همواره ارتش‌هاي عربي در مقابل اسراييل به علت خيانت و جاسوسي فرماندهان و افسران شكست مي‌خوردند. وزير جنگ و رييس ستاد مشترك ارتش استعفا دادند تا قدري از فشار شكست كاهش پيدا كند، شكست حرب تموز ۲۰۰۶ براي اسراييلي‌ها و امريكايي‌ها غيرقابل باور بود، زيرا دولت و ارتش لبنان عملا اظهار بي‌طرفي كرده بودند و چهارمين ارتش قدرتمند جهان تنها يك گروه به نام حزب‌الله را در مقابل خود مي‌ديد، اما همين گروه پروژه خاورميانه بزرگ را به شكست كشاند، پروژه‌اي كه درد زايمانش به تعبير رايس، وزير امور خارجه وقت امريكا اشغال بيروت و خلع سلاح حزب‌الله بود، اين پروژه اما خيلي زود سقط شد! و يكي از بزرگ‌ترين پروژه‌هاي امنيتي و نظامي امريكايي‌ها براي منطقه ناكام ماند. پس از جنگ ۳۳ روزه هاآرتص نوشت: نظريه خانه عنكبوت سيد حسن نصرالله در حال تحقق است. شايد به همين خاطر سيد حسن نصرالله آماج حملات رسانه‌اي و سايبري صهيونيست‌ها بود. هر سخنراني و خبري از او با انواع تحريف، بزرگنمايي و دروغ‌پردازي مواجه مي‌شد، رسانه‌هاي فارسي زبان خارجي همواره تلاش مي‌كردند او را مقابل مردم ايران قرار دهند، اما سيد حسن نصرالله با آنچه عليه او گفته مي‌شد فرسنگ‌ها فاصله داشت، او اهل تساهل و تسامح بود و اولويت لبنان را حفظ تماميت ارضي و مقابله با دشمن صهيونيستي مي‌ديد نه بحث‌هاي مذهبي و فرقه‌اي! در خدمت‌رساني به مردم لبنان و دفاع از آنان هيچ تفاوتي ميان مسيحيان و اهل سنت با شيعيان قائل نبود و با اينكه از گذشته همه احزاب و فرق لبنان، گروه مسلح داشتند و تنها از قوم و حزب خود حمايت مي‌كردند، حزب‌الله تنها گروهي بود كه از موجوديت لبنان و همه اقوام دفاع مي‌كرد. سيد هيچ‌گاه به دنبال كسب قدرت نبود و با اينكه از محبوب‌ترين رهبران سياسي در لبنان بود هيچ سمت و پستي را با دفاع از لبنان و جنگ با اسراييل عوض نكرد، در برخورد با زنان، جوانان و مسائلي نظير حجاب و... سيره و سلوك امام موسي صدر را برگزيد و تنها به كار فرهنگي در اين حوزه اقدام كرد، براي همين هم جوليا بطرس، خواننده زن مسيحي از نامه او براي رزمندگان حزب‌الله ترانه احبايي را خواند و در مصاحبه‌اي اعلام كرد: ما بايد عباي سيد حسن نصرالله را بگيريم و پاره‌هاي آن را به بدن فرزندان‌مان بزنيم تا آنها غيرت دفاع از مملكت‌شان را پيدا كنند. در بحث‌هاي مربوط به داخل ايران سيد حسن جز در مسير دفاع از كليت انقلاب اسلامي در امور داخلي ايران دخالت نمي‌كرد و نسبت به بحث‌هاي مربوط به انتخابات و جناح‌بندي‌هاي سياسي كاملا بي‌طرف بود و ارتباط بسيار خوب و روابط گرمي با برخي چهره‌هاي اصلاح‌طلب داشت. سيد حسن نصرالله در چهلمين روز درگذشت مرحوم محتشمي‌پور در پيامي وي را برادر بزرگ و صميمي خود خطاب كرد يا در ديدار با سيد محمد صدر برادر‌زاده امام موسي صدر و معاون وقت وزارت امور خارجه گفت: در دوره آقاي خاتمي آنقدر كه به ما و مقاومت كمك شد، قبلا چنين اتفاقي نيفتاده بود و ما از پشتيباني دولت اصلاحات راضي بوديم. موضوعي كه در استقبال تاريخي سيد حسن نصرالله در سفر آقاي خاتمي به بيروت كاملا آشكار بود. سيد محبوب يك جريان و يك طيف نبود ؛در لبنان و ايران افراد با سلايق مختلف سياسي و فرهنگي او را دوست داشتند و به او احترام مي‌گذاشتند. راز محبوبيت او صداقت و صراحتش بود حتي صهيونيست‌ها هم به صداقت او يقين داشتند، مشهور بود كه سيد حرفي بزند آن را عمل مي‌كند با وجود اينكه در جنگي نابرابر قرار داشت اما به هيچ عنوان دروغ نمي‌گفت، حتي در ماجراي تروريستي انفجار پيجر‌ها به صراحت آن را ضربه‌اي بزرگ به حزب‌الله اعلام، اما تصريح كرد كه حتي با همين ضربه بزرگ هم حزب‌الله ساقط و تسليم نخواهد شد. در زمان جنگ ۳۳ روزه در حالي كه اسراييل از توان حزب‌الله براي موشك‌باران حيفا بي‌خبر بود و اين حمله مي‌توانست به عنوان عملي غافلگير‌كننده باشد سيد قبل از حمله به شهرك‌نشينان هشدار داد و اعلام كرد در چند روز آينده حيفا را خواهد زد و شهروندان و غيرنظاميان اين مناطق را ترك كنند. از آن دست فرماندهاني نبود كه فرزندانش در ناز و نعمت باشند و فرزندان مردم در سنگر‌هاي مقاومت! هادي پسر ۱۷ ساله‌اش وقتي مي‌خواست عضو حزب‌الله شود تمام مراحل گزينش و سخت‌گيري‌هاي حفاظتي را طي كرد و حتي شكايتش به پدر باعث ايجاد تفاوت ميان او و ديگران نشد. پس از عضويت هادي در حزب‌الله با اينكه به تازگي عقد كرده بود با موافقت سيد حسن به خط مقدم اعزام شد و در حالي كه هيچ يك از همرزمان هويت واقعي او را نمي‌دانستند به شهادت رسيد و جنازه‌اش به دست اسراييلي‌ها افتاد. با انتشار فيلم سه جنازه از شهداي حزب‌الله مشخص شد كه يكي از آنها سيد هادي است. اعلام اين خبر لبنان و اسراييل را به شوكي عميق فرو برد، چون تا به آن روز سابقه نداشته كه يكي از فرزندان رهبران و بزرگان جامعه لبنان يا حتي درجه‌داران اسراييل در خط مقدم حضور داشته و كشته شده باشد، اما حال فرزند ارشد سيد حسن نصرالله در خط مقدم به شهادت رسيده بود و جنازه‌اش در اختيار اسراييلي‌ها بود. سيد در سخنراني اعلام كرد اولويت او آزادي اسراست و براي رسيدن به جنازه سيد هادي امتيازي به اسراييلي‌ها نخواهد داد. همين روحيه وي بعد‌ها در رهبران مقاومت تكثير شد و فرزندان بسياري از رهبران و فرماندهان حزب‌الله در خط مقدم به شهادت رسيدند. همه زندگي سيد نبرد با اسراييل بود، اما اين موضوع براي وي امري اعتقادي بود نه مساله‌اي شخصي! وقتي خبرنگار در مورد انجام عملياتي براي انتقام خون فرزند‌اش پرسيد، سيد حسن برافروخته شد و گفت اهل چنين انتقام‌گيري‌هايي نيست! او خود را شاگرد مكتب علي بن ابي‌طالب مي‌دانست.مي‌گفت ما شيعيان علي ابن ابي‌طالب هرگز فلسطين را فراموش نمي‌كنيم. سيد حسن زندگي‌اش را به خاطر آرمان قدس داد، در حالي كه در سخت‌ترين شرايط قرار داشت و اوضاع داخلي لبنان بحراني بود براي كاهش فشار به مردم غزه با اسراييل درگير شد. او هم مي‌توانست مانند بسياري از رهبران جهان عرب صرفا از اوضاع غزه ابراز نگراني كرده و جنايات اسراييل را محكوم كند، اما سيد حسن از آن دست رهبران نبود. او با همه قوا به ميدان آمد، دو ماه قبل وقتي فواد شكر از فرماندهان عاليرتبه حزب‌الله به شهادت رسيد در يك سخنراني به نكاتي اشاره كرد كه شايد بهترين وصف براي وضعيت امروز ما باشد؛ «ما فقدان اين عزيزان (فواد شكر و ديگر شهدا) را تسليت و دستيابي‌شان را به نشان شهادت تبريك مي‌گوييم. ما درد مي‌كشيم، چه كسي گفته است درد نمي‌كشيم؟ [اما] صبوريم، ايستادگي مي‌كنيم و با هر مصيبتي با صبر جميل، تسليم به خواست خداوند سبحان، رضا به قضاي او و توكل به خداوند سبحان و تعالي مواجه مي‌شويم، زيرا ما اهل ايمان به خدا و روز بازپسين هستيم، اما اين به معناي اين نيست كه درد نمي‌كشيم... ما انسان هستيم، احساس داريم و انسان‌هاي عادي هستيم. به همين علت حسين (عليه‌السلام) را شهيد بزرگ اسلام مي‌ناميم و نزديك به ۱۴۰۰ سال است كه براي او گريه مي‌كنيم و تا قيامت براي او گريه خواهيم كرد. به همين علت ما در ابتدا به خانواده شهدا، از دست دادن اين عزيزان را تسليت و سپس اين عاقبت خير و پايان نيكو را تبريك مي‌گوييم، زيرا «هر تني چشنده مرگ است (آل‌عمران/۱۸۵)» و «تو مي‌ميري و آنها نيز خواهند مرد (زمر/۳۰)» پس اگر مرگ ناگزير است و اجل فرا مي‌رسد، شريف‌ترين مرگ، شهادت در راه خداست.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون